تولد امیرعلی
سلامپسر مامانی می خوام خاطرات این چند روز و یک دفعه برات بنویسم الان که دارم این مطلب می نویسم شما خوابید و من فرصت کردم بیام پای کامپیوتر و برات بنویسم.یک شنبه 1391/05/15 من و مامان جون و دایی رفتیم بیمارستان مردم و پیش خانم دکتر سیما رضایی که نوبت زایمانم مشخص بشه و ایشون هم تاریخ1391/05/22رو تاریخ زدن و من یه حسی داشتم هم دوست داشتم زودتر بیست و دوم بیاد و هم یه حس ترسی.شب قبل از بیست و دوم شب قدر بود ومن خیلی استرس داشتم همش بغض می کردم و چند دفعه هم گریه ام گرفت خلاصه هر طوری بود ساعت 5صبح شد قبلش من وبابایی از اتاقت فیلم گرفتیم و مامان جون ودایی اومدن دنبالمون و مامان جون من و از زیر قران رد کرد رفتیم بیمارستان.بابایی کارای پذیرش و انجام داد و من رفتم تو اتاق عمل و پشت در اتاق عمل بابایی و مامان جون و عمه و خاله من بود و ساعت 8:30 صبح شما با عمل سزارین به دنیا اومدی شب اول شما حسابی گریه کردی و بیمارستان رو روی سرت گذاشته بودی.بعد از دو روز شما رو بردیم برای ازمایش زردی که زردی شما روی 11بود و گفتن فردا دوباره بیارید برای ازمایش و فردا زردی شما رفت روی 14و ما حسابی نگران شده بودیم که رفتیم دکتر قرار شد شما بستری بشد اما بعد از چند لحظه دکتر گفت نامه میزنم و برید دستگاه بگیرید بیارید خونه و شما فردای اون روز عدد زردیت اومد روی 11 و دو روز بعد عدد زردیت رفت روی6 و جمعا شما چهار روز توی دستگاه بودید وخلاصه تا الان هم حسابی وقت مامانی گرفتید و فرصت هیچ کاری رو به من نمیدید اما دعا می کنم زودتر بزرگ بشی و فرزند سالم و صالحی باشی و من و بابایی حاصل زحماتمون ببینیم.انشااله.اینم عکس اولین روز به دنیا اومدنت تو اتاق عمل. اینم عکس دو روزگی امیرعلی وقتی که خواب بود